-
همینجوری
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 12:24
ایمان مثل یه پرنده آبی میمونه نمیتونی اونو توی دستت بگیری یا بخریش هیچ کس نمیتونه اونو به دام بندازه ولی با این همه اون وجود داره و ایمانه که همه رو به آرزوشون میرسونه . « نمیدانم کی گفته » اگه ساکن تهران هستین هر طور شده برین یه تئاتر ببینین . جای منم خالی .
-
خوب یا بدش رو کاری ندارم
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 15:21
داریم مدرن میشیم ، با سرعت و با کلی مشکل . این وسط اوضاع ازدواج حسابی جالب شده . یه سری آدمها و روابط که فبلا نبوده ، حالا عادی به نظر میاد . مثلا اونهایی که به فکرم میرسه : - پسر هایی که با یه زن شاغل بزرگتر از خودشون ازدواج میکنن . - دختر های که ذره ذره دوست پسرشون رو وادار به ازدواج میکنن . - طلاق های زیر 1 سال و...
-
اوه
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 08:56
همیشه دلمون چیزهای دیگه ای میخواد و همیشه دلمون برای چیزهایی که قبلا داشتیم تنگ میشه
-
یه لحظه توقف
جمعه 22 آذرماه سال 1387 13:12
اون سالها که هنوز سی دی نبود، داشتن یه فیلم ویدئو حسابی شادمون میکرد ، کمتر فیلم می دیدیم ولی ارزش زیادی داشت . این روزا بازار پر از کالاهای جورواجور و شبیه به همه ، گیج میشیم تا چیزی رو که میخوایم انتخاب کنیم ، اون جنسی که به نظر ناب میاد وقتی به تعداد زیاد توی صدها مغازه تکثیر میشه تبدیل به یه چیز معمولی میشه و راحت...
-
اعتماد یا روابط اداری !
یکشنبه 10 آذرماه سال 1387 10:53
قدیمیا چقدر راحت درد و دل میکردن ! ما ها ترجیح میدیم مشکلمون رو پنهان کنیم و فکر میکنیم با تعریف جزعیات زندگیمون هم مبتذل میشیم و هم خطر تهدیدمون میکنه ، ولی یه چیز مثل قدیمه ، هنوز دوست داریم قصه های دیگران رو بشنویم ! درسته یا فقط بعضی ها اینطور هستن؟
-
لحظه ها
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 15:19
۱.توی اتاق روی تخت دراز کشیدم و به هیچ چیز فکر نمیکنم ، بیرون داره بارون میاد ،صداش رو دوست دارم، خیلی آرامش بخشه ، دلم میخواد همینطور توی همین حالت بمونم . احساس خوشبختی میکنم . .. ۲.توی اتاق روی تخت دراز کشیدم، خیلی تنهام، هیچ کس حتی براش مهم نیست ببینه من چه حالی دارم، این بارون لعنتی ام انگار نمیخواد بند بیاد ،...
-
خواسته های من
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 11:35
خسته شدم از اون بره ی دوست داشتنی که توی اولین برخورد به نظر میام ، نمیدونم تا کی قراره اون باشم ، بزرگ شدن فقط باعث شده رسمی تر و تنهاتر بشم ، اعتماد به نفسم خیلی کم شده و مدام خودم رو سرزنش میکنم ، خیلی کارها به نظرم مسخره یا بی فایده میاد . نکنه مریضم؟ بیکاری و بی پولی همچنان یقه مو چسبیدن و منفعلم کردن ، شایدم...
-
بازی
جمعه 19 مهرماه سال 1387 16:36
یکی تو رو دوست داره ، تو یکی دیگه رو و اونم یکی دیگه رو جالبه گاهی ام دو نفر همدیگه رو پیدا میکنن ولی بعد از یه مدت دیگه همدیگه رو دوست ندارن یا یه نفر که از اون یکی بدش میاد بعد از یه مدت نمیتونه نیودنش رو تحمل کنه کی به کیه؟
-
به نفع کی؟
جمعه 19 مهرماه سال 1387 16:29
همیشه از رقابت بدم میومده ، همیشه ، همیشه چه پر پیچ این ریسمان بافته است به ما گر رسد دیگری باخته است
-
روز کودک
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1387 17:07
امروز روز جهانی کودک بود ، یادمه بچگی ما یه روز بود اسمشو گذاشته بودن روز کودک و تلوزیون ؛ تلوزیون تا شب برنامه کودک پخش میکرد با اون عروسکای نوزاد که مثلا مجری بودن ، نمیدونم همین روز کودک بود یا یه روز دیگه ولی الان دیگه نیست ، دهه شستی ها اونقدر زیادن که هرچی بزرگ بشن مسائلشون میشه دقدقه ، ولی همین زیادی زیاد بودن...
-
تو کی هستی
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 16:43
آدما رو تصوراتی که از هم دارن کنار هم نگه میداره ، هیچ وقت نمیفهمیم دیگران ما رو چطوری میبینند ولی اونا به خاطر همون آدمی که باهاش برخورد میکنند دوستمون دارن . چقدر ما اون آدمی هستیم که نشون میدیم و یا اینکه کدومش مهم تره اون که درون ماست یا اونی که دیگران از ما میشناسن ، فکر کنم هردوش مهم باشه و مهمتر هنر ارتباط بین...
-
تفاوت عشق و هوس
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1387 17:40
منبع: چیستا - روزنه اگر ... فقط به ظاهر و اندام او توجه داشته باشین... ، قبل از اینکه اسمشو پرسیده باشین در حال خیال بافی هستین که اون بدون لباس چه جوریه ، یااینکه اگر با اون رابطه جنسی برقرار کنین چه احساسی به شما دست میده ! ...اهمیت نمی دین که چی می گه ... همیشه در حال بهانه آوردن هستین تا یجوری قرار ملاقاتتون رو...